تا تو را می بینم
بغض در حنجره ام می شکند
حرکتم می گیرد
دیده ام می گرید
تا تو را می بینم
یاد افتادن مهر می افتم
یاد پوسیدن عشق
پیش من سبز نشو
از تو نفرت دارم
بین ما یک خلا تاریک است
راه ما یک بن بست!......
وقتی از دست تو احساس زمین خورد و شکست
برق از روزنه ی ابر گریست
رعد فریاد کشید و تو مست
و تو ای زورق دریای شکست
هیچ هشیار نبودی؟!...گل یک عاطفه را
تو سراسر همه خس
تو سراسر همه پست
برو از پیش دلم
برو ای ریش دلم.............
بغض در حنجره ام می شکند
حرکتم می گیرد
دیده ام می گرید
تا تو را می بینم
یاد افتادن مهر می افتم
یاد پوسیدن عشق
پیش من سبز نشو
از تو نفرت دارم
بین ما یک خلا تاریک است
راه ما یک بن بست!......
وقتی از دست تو احساس زمین خورد و شکست
برق از روزنه ی ابر گریست
رعد فریاد کشید و تو مست
و تو ای زورق دریای شکست
هیچ هشیار نبودی؟!...گل یک عاطفه را
تو سراسر همه خس
تو سراسر همه پست
برو از پیش دلم
برو ای ریش دلم.............
نظرات شما عزیزان:
نویسنده : soheil